زمین چن تا فانوس روشن داره؟

برای مدت کوتاهی دوست دارم جور دیگری زندگی کنم.. کمی شاد تر.. کمی سبُک تر.. کمی رها تر .. کمی مفرح تر..  حالا نمی دانم خواب برایم بهتر است یا قدم زدن یا نوشتن یا گم شدن یا مه آلود شدن؟!  و تو کجا را برای گم شدن پیشنهاد می دهی؟  و چگونه گم شدن را ترجیح می دهی؟  راه های زیادی برای گم شدن وجود دارد مثلا گم شدن در خود.. گم شدن در مه.. گم شدن در دنیای یک کتاب .. گم شدن بین آدم ها.. گم شدن در رویا.. گم شدن در گذشته ها.. گم شدن در خاطره ها.. گم شدن تا همیشه.. + تاریخ یکشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۸ ب.ظ نویسنده اویی که در من زندگی می کند زمین چن تا فانوس روشن داره؟...ادامه مطلب

دارم ترانه هایم را از شاخه ها می چینم.. تمام سال مراقبشان بودم و حالا که پاییز است و هوا سرد شده بهترین زمان برای نوشتن است. تمام سال را مرض سکوت گرفته بودم و حالا بغض قلمم شکسته و ترانه های عاشقانه می نویسم. لطفا مرا به حال خودم بگذارید.. زندگی  تازه دلخواهم شده.. از در و دیوار و زمین و آسمان شعر های شاد و غمگین چکه می کند .  لطفا مرا به حال خودم بگذارید .. می خواهم تمام پاییز و زمستان را همینجا تنها بمانم و بنویسم و آرام بگیرم.  بهار که از راه رسید و درخت ها دوباره جوان شدند شاید به زندگی و میان آدم ها برگردم .. شاید هم همینجا در ماندرلی ماندم و هرگز باز نگشتم..  به هر حال اینجا بیشتر از دنیاهای دیگر دوست دارم و نوشتن را بیشتر از چیز دیگر.  برای من ه زمین چن تا فانوس روشن داره؟...ادامه مطلب

من فرزندی ندارم..

فرزندی نخواستم .. نخواستم دختری که چشم هایش به من رفته باشد را به این دنیا بیاورم و زندگی نکردن را به او یاد بدهم..

گاهی دلتنگ فرزند نداشته ام می شوم اما به هر حال نگرانش نیستم.. 

و همین خیلی خوب است. 

زمین چن تا فانوس روشن داره؟...

  تو کافه های شلوغ                             گوش دادن به صدات                                                           چه لذتی داره ❤ انگار شاعری در تاریک و روشن ذهنش این تکه از ترانه اش را برای من و تو سروده بود تا سال ها بعد ما در کافه ای بنشینیم و ..ترانه اش را زندگی کنیم. می شود ببوسمت ؟ بارها و بارها ببوسمت .. من تمام آغوش ها و بوسه ها را برای تو نگه داشته بودم.. تا صدای مردانه ات قلبم را بلرزاند و  با هر نفس بیشتر دوستت بدارم. حالا حتی آسمان هم می داند ما  در قلب هم زندگی می کنیم. تمام کینه ها و حسرت ها و عقده ها و حسادت ها باشد برای آن هایی هنوز دوست داشتن را نیاموخته اند.. ما  به دوست داشتن هم دچاریم و به دوست داشتن زند زمین چن تا فانوس روشن داره؟...ادامه مطلب

نرگس جعفری شاید نیمه شبی بی خواب تکه ای از تنهایی اش را ترانه کرد و نوشت خودم با خودم آشتی می کنم  خودم با خودم هی بهم می زنم من اونقدر تنها شدم بعد تو که با سایه م اینجا قدم می زنم  بدونه بهونه بدونه دلیل برای خودم عطر و گل می خرم مث آدمایی که دیوونه ان صدات می کنم .. اسمتو می برم ته تنهایی همینجاس که میگن این همون آخر دنیاست که میگن و..  تا به حال آنقدر تنها شده ای که معنای هر کلمه از این ترانه را بفهمی و قلبت بلرزد و احساس سرما کنی؟ من سردم است..  زمین چن تا فانوس روشن داره؟...ادامه مطلب

امروز زندگی را تعطیل خواهم کرد..

جلوی آینه خواهم ایستاد و خود غمگینم را به آهنگ آرام و شادی خواهم سپرد

موهایم را شانه خواهم زد.. صورتم را آرایش خواهم کرد.. به ناخن هایم لاک خواهم زد.

و در چهره ام به دنبال زیبایی های کوچک خواهم گشت 

و به خودم خواهم گفت :تو زیبایی

زمین چن تا فانوس روشن داره؟...